مدل Boston Consultant Group
ايده و فكر اساسي و اصلي اين شيوه اين است كه يك شركت بايد يك استاندارد متعادل كاري داشته باشد بطوري كه توليدي كه ميكند نقدينگي بريش كمتر از نقدينگي زایيش باشد تا بدين وسيله بتواند ساير خطوطي كه به پول نقد احتياج دارند را حمايت كند و آنها را هم به سودآوري برساند. هر كدام از چهار بخش اين ماتريس بر اساس دو عامل تعريف شدهاند، نرخ رشد فروش و سهمي از فروش كه به عنوان سود و بهره محسوب ميشود، محور عمودي نرخ رشد فروش يعني درصد رشد سالانه فروش را طي مدتي كه خط كار ميكند (سيكل عمر محصول) نشان ميدهد در اين محور نرخهاي رشد زير 10% معمولاً نرخ رشد پايين و بالاي 10% نرخ رشد بالا ناميده ميشوند.
محور افقي مقدار تسلط شركت را بر سهام فروش يا سهام فروش نسبي نشان ميدهد. اين كميت به طريق تقسيم فروش شركت در بخشها بر سهم فروش بزرگترين رقيب بدست ميآيد هر كدام از دايرهها در شكل زير درآمد نسبي يك خط توليد از شركت را نشان ميدهد به اين صورت كه يك دايره بزرگتر نشانگر فروش بيشتري از يك دايره كوچكتر است.
تجربه عملي نشان داده است كه نمودار BCG براي تصميمگيري در موضعگيري استراتژيك خطوط توليد و تخصيص منابع استراتژيك در كوتاه مدت ابزار مفيدي است ولي همان تجربه نشان داده است كه اين نمودار در شرايط كاملاً مخصوصي كاربرد دارد يعني هنگامي كه:
1- امكانات آينده همه فابهاي مؤسسه با يك مقياس واحد رشد، قابل اندازهگيري باشد.
2- پويائيهاي رقابتي آينده در فابها بايد طوري باشد كه سهم نسبي بازار، يگانه عامل تعيينكننده در توانايي رقابتي آن باشد.
نتيجه اين كه قبل از استفاده از نمودار BCG لازم است اطمينان حاصل شود كه از امكانات آينده مؤسسه را ميتوان به درستي با رشد حجم و با موضع رقابتي نسبي آن از طريق سهم نسبي بازار اندازهگيري كرد.
در این روش تاکید بر ” نرخ رشد بازار ” و ” سهم نسبی از بازار” (معمولا نسبت فروش یک محصول تولیدی توسط سازمان به فروش همان محصول تولید شده به وسیله قویترین شرکت مطرح در صنعت مورد بررسی و با توجه به میزان کل فروش محصول مورد بررسی در بازار در مدتی معین ملاک قرار می گیرد) هر یک از کسب و کارها و یا محصولات تولیدی می باشد.
این مدل ضمن فرموله کردن استراتژیها ی مختلف بر حسب نوع رشته سرمایه گذاری مورد استفاده ، تجزیه و تحلیل استراتژیک تولید کنندگان و استفاده کنندگان منابع موسسه را سهولت می بخشد. مدل BCG بر اساس منطق منحنی چرخه عمر استوار می باشد که ماموریتهای سازمان(محصولات، واحدهای تجاری ، تولیدی) بر حسب سهم نسبی عملکرد یا بازار(محور افقی) و نرخ رشد عملکرد یا بازار(محور عمودی) در سلول خاص خود قرا می گیرند و هر سلول نمایانگر ماهیت استراتژی مناسب سازمان برای تحقق ماموریت و بقا سازمان خواهد بو
مقادیر رشد بازار و سهم بازار نسبی شرکت را می توان از طریق روابط ذیل بدست آورد:
3- روش BCG برای شرکتهایی که دارای فعالیتهای متعدد هستند ، مورد استفاده قرار می گیرد و می تواند موقعیت چند محصول یا خدمت(سرویس) را بطور مقایسه ای مورد ارزیابی قرار داده و پس از تعیین محل آن در ماتریس، استراتژیهای مناسب آنرا مشخص نماید.
معمولا عدد 1 بر روی محور X ها نشان دهنده مبنای مقایسه است و نمایانگر بخشی از شرکت است که نیمی از سهم بازار شرکت پیشرو در صنعت مورد نظر (شرکت رقیب) یا بیش از %50 متوسط سهم رقبا را در اختیار دارد . البته مقیاس این محور بصورت تصاعد هندسی افزایش می یابد. محور ها نشان دهنده نرخ رشد صنعت از بعد فروش می باشند، درصد نرخ رشد بر روی محور Y ها می تواند بین 20- تا 20+ و عدد صفر بر روی این محور عدد میانی است. البته سازمان ها ی خاص می توانند از مقادیر عددی دیگری هم برای مدرج نمودن محورها استفاده نمایند.